آشنایی با ضرب المثل تهی پای رفتن بـه از کفش تنگ – نگارش دهم

در این پست با شعر کامل، داستان ضرب المثل هر که پی کلاغ رود در خرابه منزل کند داستان و معنی ضرب المثل ” تهی پای رفتن بـه از کفش تنگ ” – نگارش دهم آشنا مـی شوید. داستان ضرب المثل هر که پی کلاغ رود در خرابه منزل کند با دانشچی همراه باشید.

مفهوم و معانی ضرب المثل تهی پای رفتن بـه از کفش تنگ

– یعنی راه رفتن با پای و بی کفشی بهتر از پوشیدن کفشی کـه به اندازه پا نباشد و کوچک باشد و پوشندن آن زحمت دارد.

– تنـها نشینی بهتر از نشستن با انسان های نادان و نا اهل است.

داستان و انشا ضرب المثل تهی پای رفتن بـه از کفش تنگ

روزی روزگاری پسر نوجوان درون شـهری زندگی مـی‌کرد او خیلی پاهای بزرگ و پهنی داشت، وقتی کفش درون پا مـیکرد بزرگی پا ها چند برابر مـی شد و باعث مـی شد دوستانش او را بـه تمسخر و خنده بگیرند او هر روز کـه به مدرسه مـی رفت دغدغه کفش های بزرگ خود را داشت کـه احیـاناً دوستانش او را دوباره مسخره نکنند او روزی تصمـیم گرفت یک کفش با چند شماره کوچکتر از پای خودش خریداری کند که تا از پاهای بزرگ و پهن خود خلاص شود، بـه مغازه کفش فروشی محله رفت و یک کفش با چند شماره کوچکتر به منظور خود خرید.

فردا آن روز: داستان ضرب المثل هر که پی کلاغ رود در خرابه منزل کند پسر نوجوان کـه مـی خواست بـه مدرسه برود کفش تنگ و کوچک را با زحمت فراوان پوشید، درون لحظه اول از کوچک و جم و جور شدن پاهایش خیلی خوشحال شد ولی بعد از مدتی حس خیلی بد از تنگی کفش خود داشت، اما جم و جور شدن پا را ترجیح به‌راحتی داد و راهی مدرسه شد بعد از مدتی پیـاده‌روی بـه سمت مدرسه از درد و فشاری کـه کفش به‌پای او وارد مـی‌کرد ناله مـی‌کرد و مـی‌گفت این درد پا کی خوب مـیشِ خدا …

اما با همان وضعیت دوست نداشت دوباره کفش‌های بزرگ و راحت خود را بپوشد، وقتی بـه مدرسه رسید بـه دلیل تنگی کفش و درد پا نـه نمـی‌توانست با دوستانش بازی کند و نـه درون سر کلاس صحبت‌های معلم را متوجه شود…

گذشت و گذشت که تا صدای زنگ آخر مدرسه بـه گوشش رسید… او آرزو مـی‌کرد هر چه سریع‌تر بـه خانـه برسد… از طرفی خستگی بعد درس و مدرسه و از طرفی دیگر درد پا، حاصل تنگ بودن کفش، او را بیچاره کرده بود…

جلوی درب مدرسه دیگر تحملش تمام شد و کفش‌هایش را درآورد آهی کشید … ( ای خدا خلاص شدم از این درد پا ) و کفش‌هایش بـه سطل زباله دم مدرسه انداخت و گفت …” تهی پای رفتن بـه از کفش تنگ ” و راهی خانـه شد…

شعر کامل تهی پای رفتن بـه از کفش تنگ 

زن خوب فرمانبر پارسا    ***    کند مرد درویش را پادشا

برو پنج نوبت بزن بر درت    ***    چو یـاری موافق بود درون برت

همـه روز اگر غم خوری غم مدار    ***    چو شب غمگسارت بود درون کنار

کرا خانـه آباد و همخوابه دوست    ***    خدا را بـه رحمت نظر سوی اوست

چو مستور باشد زن و خوبروی    ***    بـه دیدار او درون بهشت هست شوی

کسی بر گرفت از جهان کام دل    ***    کـه یک‌دل بود با وی آرام دل

اگر پارسا باشد و خوش سخن    ***    نگه درون نکویی و زشتی مکن

زن خوش منش دل نشان تر کـه خوب    ***    کـه آمـیزگاری بپوشد عیوب

ببرد از پری چهرهٔ زشت خوی    ***    زن دیو سیمای خوش طبع، گوی

چو حلوا خورد سرکه از دست شوی    ***    نـه حلوا خورد سرکه اندوده روی

دلارام باشد زن نیک خواه    ***    ولیکن زن بد، خدایـا پناه!

چو طوطی کلاغش بود هم نفس    ***    غنیمت شمارد خلاص از قفس

سر اندر جهان نـه بـه آوردگی    ***    وگرنـه بنـه دل بـه بیچارگی

تهی پای رفتن بـه از کفش تنگ    ***    بلای سفر بـه که درون خانـه جنگ

به زندان قاضی گرفتار بـه    ***    کـه در خانـه دیدن بر ابرو گره

سفر عید باشد بر آن کدخدای    ***    کـه بانوی زشتش بود درون سرای

در خرمـی بر سرایی ببند    ***    کـه بانگ زن از وی برآید بلند

چون زن راه بازار گیرد بزن    ***    وگرنـه تو درون خانـه بنشین چو زن

اگر زن ندارد سوی مرد گوش    ***    سراویل کحلیش درون مرد پوش

زنی را کـه جهل هست و ناراستی    ***    بلا بر سر خود نـه زن خواستی

چو درون کیله یک جو امانت شکست    ***    از انبار گندم فرو شوی دست

بر آن بنده حق نیکویی خواسته هست    ***    کـه با او دل و دست زن راست است

چو درون روی بیگانـه خندید زن    ***    دگر مرد گو لاف مردی مزن

زن شوخ چون دست درون قلیـه کرد    ***    برو گو بنـه پنجه بر روی مرد

چو بینی کـه زن پای بر جای نیست    ***    ثبات از خردمندی و رای نیست

گریز از کفش درون دهان نـهنگ    ***    کـه مردن بـه از زندگانی بـه ننگ

بپوشانش از چشم بیگانـه روی    ***    وگر نشنود چه زن آنگه چه شوی

زن خوب خوش طبع رنج هست و بار    ***    رها کن زن زشت ناسازگار

چه نغز آمد این یک سخن زان دوتن    ***    کـه بودند سرگشته از دست زن

یکی گفت را زن بد مباد    ***    دگر گفت زن درون جهان خود مباد

زن نو کن ای دوست هر نوبهار    ***    کـه تقویم پاری نیـاید بکار

کسی را کـه بینی گرفتار زن    ***    مکن سعدیـا طعنـه بر وی مزن

تو هم جور بینی و بارش کشی    ***    اگر یک سحر درون کنارش کشی

(سعدی)

 مثل نویسی و بازنویسی تهی پای رفتن بـه از کفش تنگ – نگارش دهم / انشا اختصاصی دانشچی

. داستان ضرب المثل هر که پی کلاغ رود در خرابه منزل کند




[گسترش ضرب المثل " تهی پای رفتن بـه از کفش تنگ " + داستان و ... داستان ضرب المثل هر که پی کلاغ رود در خرابه منزل کند]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 25 Jul 2018 09:58:00 +0000