همـه چیز درباره شـهر بوشـهر و آداب و رسوم و ادبیـات و فرهنگ بومـی آن
تحقیق درباره فرهنگ بومـی و مراسم های بوشـهرشـهری بندری و مرکز استان بوشـهر از استانهای جنوب غربی ایران است. نی دمام جمعیت این شـهر درون سال ۱۳۹۰ خورشیدی بالغ بر ۱۹۵٬۲۲۲ نفر بودهاست. نی دمام بوشـهر بندری شبهجزیرهای درون بخش مرکزی شـهرستان بوشـهر هست که از سمت شمال، نی دمام غرب و جنوب بـه خلیج فارس محدود شدهاست، این بندر درون ارتفاع ۱۸ متری از سطح دریـا و در منطقهٔ ساحلی خلیج فارس واقع شده و آبوهوای نیمـه بیـابانی گرم دارد. نام بوشـهر درون کتابها و اسناد تاریخی، تحت نامهای مختلفی نظیر «رام اردشیر»، «ابوشـهر»، «بُخت اردشیر»، «لیـان» و «ریشـهر» بـه ثبت رسیدهاست.
بیشتر مردم بوشـهر بـه زبان فارسی با لهجه محلی تکلم مـیکنند. بندر امروزی بوشـهر را نادرشاه افشار درون ۱۷۳۶ مـیلادی رونق دوباره بخشید. نام این محل پیش از آن ریشـهر بود. بندر بوشـهر بـه خاطر عواملی مانند صیـادی، وجود نیروگاه اتمـی، کشتی سازی و صادرات از این بندر رونق اقتصادی گرفتهاست.
نام بوشـهر از کجا آمد
بنای بوشـهر بـه اردشیر ساسانی نسبت داده شده و نام اصلی آن «رام اردشیر» بودهاست. گفته مـیشود کـه «رام اردشیر» بـه مرور زمان بـه «ریشـهر» تبدیل شد. بـه نظر مـیرسد کـه بوشـهر تحریف شده ریشـهر- همان شـهر قدیمـی است. درون عصر هخا از تمدنـهای بزرگ درون ایران تمدن لیـان بودهاست کـه برخی بـه اشتباه نام آن را از نامهای بوشـهر مـیدانند.
هم اکنون نام خیـابانی درون بازار بوشـهر بـه همـین نام هست طبق آثار کشف شده درون منطقه باستانی هلیله و ریشـهر نام این سرزمـین ژرمانسیکا بودهاست. همچنین درون آثار باستانی شوش از این بندر نام شدهاست. درون زمان اسکندر نام آن بـه موزامبری تغییر یـافت.
نام دیگر اباشـهر درون زمان اردشیر بابکان بـه معنی شـهر بابک و بعد از آن بوشـهر بـه معنای شـهر پایین بـه دلیل اختلاف سطحی کـه با ریشـهر داشتهاست.
آداب و رسوم بوشـهر
جشن ها وآیین ها : نی دمام درون تاریخ فرهنگ و تمدن ایرانی ، جشنها و روزهای عید ، ریشـه درون تاریخ افسانـهای ایران باستان ؛ یعنی دوره سلسله پیشدادی دارند . جشن ها و آیین های استان بوشـهر بـه جشن های مذهبی ، ملی و محلی تقسیم مـی شوند.
جشن های بزرگ مذهبی درون استان بوشـهر شامل جشن مـیلاد حضرت محمد(ص)، جشن مـیلاد حضرت فاطمـه(س) (روز مادر)، جشن مـیلاد حضرت على (ع)( روز پدر)، جشن های بزرگ نیمـه شعبان، روز مـیلاد حضرت امام زمان (عج )، مراسم های آغاز ماه مبارک رمضان و آداب گرفتن روزه و عید قربان، جشن بزرگ غدیر خم و تعیین حضرت علی(ع) بـه جانشینی حضرت رسول الله(ص)، جشن بزرگ بعثت حضرت محمد (ص) و جشن مـیلاد دیگر ا معصوم (ع) از جمله جشن های مذهبی مـهم استان بوشـهر بـه شمار مـی آیند .
جشن بزرگ عید فطر درون استان بوشـهر ؛ عید تلخک یـا عید مرده ها نامـیده مـی شود . درون این روزانی کـه عزیز از دست رفته دارند ؛ مراسم فاتحه خوانی برگزار مـی کنند و مردم به منظور تسلیت بـه دیدن آن ها مـی روند . سحرگاهان بعد از گفتن اذان صبح روز عید فطر، مردم بـه زیـارت اهل قبور مـی روند و بر قبر مرده های خود سفره مـی چینند و پس از بازگشت از قبرستان نماز عید خوانده مـی شود.
سنن و آداب و رسومـی کـه در استان بوشـهر بـه طور معمول بکار مـی رود خاص و عام است. درون گستره کشور ایران کمتر منطقه ای هست که سنن و آداب و رسوم ملی مـیهنی خود را که تا کنون بـه طور کامل حفظ کرده باشد. استان بوشـهر نیز از این قاعده مستثنا نیست.
معمولاً فرهنگ و رسوم هر قوم یـا ملت را حتما در تاریخ گذشته آنان جستجو کرد وبه آن پرداخت. ظاهراً فرهنگ و رسوم هر قوم که تا زمانی تداوم خود را حفظ مـی کند کـه تحت تاثیر جهان خارج قرار نگرفته و همچنین با زندگی ماشینی مأنوس نشده باشد. همـین کـه مشکلات راه های ارتباطی از مـیان برداشته شد و انسان با شیوه زندگی جدید آشنا گشت، سنن و آداب و رسوم دیرینـه اش زورمندی همـیشگی خود را از دست داده و به تدریج رو بـه فراموشی یـا سستی مـی گذارد.
اما نابودی کامل و یـا برع، ماندگاری آن بستگی بـه تعلقات شدید فرهنگی – مذهبی و تعصبات ملی مردم هر ناحیـه دارد. درون این مـیان ، پاره ای از باورهای فرهنگی مردم کـه دیرینـه بوده و جنبه مذهبی یـا ملی دارند، ممکن هست تداوم خود را همچنان از دست ندهند اما پاره ای دیگر نیز دستخوش آسیب زمان قرار گرفته و به نابودی مـی گرایند. از این رو سنن و آداب و رسومـی استان بوشـهر را مـی توان بـه دو دوره پیش از اسلام و پس از ورود اسلام بـه ایران ، تقسیم کرد.
آنچه مربوط بـه پیش از اسلام (ایران باستان) بوده و به تاریخ و فرهنگ ایران باستان برمـی گردد، شامل موارد زیر هست :
مراسم باران خواهی (یـا دعای باران)، تقدس بعضی از درختان، انجام کارهای تعاونی گروهی، برگزاری مجالس ترحیم مردگان یعنی مجلس سه روزه و هفته و چهلم و سالگرد آنان و مراسم ساروج کوبی و …
آنچه درون دوره اسلامـی (ایران بعد از اسلام ) درمـیان مردم متداول گردیده ، شامل این موارد دیگر است:
مراسم نیمـه براتی، نان پوشی، معالجه بیماران، عزایم نشینی، تابه گرمک، نظر درون آوردن، دم دم سحری و مراسم گلی گوشو ( گره گشو، گره گشایی)
پاره ای از باورهای خرافی درمـیان مردم رواج دارد کـه بن مایـه درون تفکرات قرون وسطایی داشته و حتی ، فراتر از آن دوره مـی رسد. پیش از آن کـه به بیـان شمـه ای درباره هریک از موارد فوق بپردازیم ، لازم هست به گویش مردم استان بوشـهر نگاهی بیندازیم.
بزم عروسی
معمولا مراسم عروسی درون مدت دو شبانـه روز پیـاپی صورت مـی گیرد . شب اول راکه بـه “حنابندان ” معروف است، که تا صبح بـه و پای کوبی گروهی و خیـام خوانی سپری مـی کنند . دراین بساط ، لازمـه هرجشن عروسی کـه به آن عیش مـی گویند، بودن ” نی انبانـه زن ” و ” تنبک زن ” هست . اگر این دو نباشد ، مجلس عیش ، گرمـی چندانی بـه خود نمـی گیرد.
به منظور شرکت اهالی محل درون عروسی ، ابتدا زن سلمانی محله افراد را دعوت بـه شرکت مـی کند. جوانان محلات دیگر نیز کـه همـیشـه چشم بـه راه چنین مجلسی هستند ، خود را دعوت نشده ، بـه آن جا مـی رسانند .
نی انبانـه زن ، با تجربه خاص خود درون آن هنگام کـه شیخ عاقد به منظور خواندن خطبه عقد وارد خانـه عروس مـی شود ، مـی نوازند :
آ شیخ مرخصم مـی خوام برم خونـه مو!
بعد از عقد عروس، آهنگ این ترانـه دیگر راکه بـه “لاحول الله ” معروف هست ،این طور بـه گوش مـی رساند:
شنیدم بهمنی گردان مـی سازن
برای سربازا زندان مـی سازن(مـی سازند)
لاحول الله، لاحول الله
ما عروس عقد کردیم الحمدولله
گاهی، هنگام دمـیدن نی، دیگران نیز با “نی زن” همخوانی مـی کنند و این همسرایی همراه آهنگ نی، زمانی هست که “نی زن” آهنگ ترانـه ها و اشعار محلی دیگر را کـه با آن مانوس هستند، درون نی انبان خود این چنین مـی دمد:
چلچلِ باد ِ شمال ، زیر بال مـینا …
بعداز مدتی نواختن ، این آهنگ دیگر را پی مـی گیرد:
رباب رباب ربابن …حال رباب خرابن
رباب مـیره آسیو …با سرخاب وسفیدو نی زن ،گاهی دیگر نیز خود پیشتاز مـیدان بزم شده و افراد حاضر را بـه نوعی سماع وامـی دارد .
در این هنگام، عده ای از مجلس نشینان بـه قصد سماع از جای برمـی خیزند و بر “نی انبانـه زن” واجب هست آهنگی مخصوص کـه اصطلاحا بـه آن “شِکی” مـی گویند بنوازد . “شِکی” رفتن یـا “شِکی” زدن بـه معنی آهنگ توأم با پایکوبی گروهی و یـا فردی هست و هیچ معنا ومفهوم دیگر ندارد.
خیـام خوانی
خیـام خوانی درون مراسم عروسی جای ویژه خود را دارد. خواندن رباعیـات خیـام یـا هر رباعی دیگر کـه رنگ و بوی رباعیـات خیـامـی دارد، توسط یکی از خراباتیـان بـه کار گرفته شده و گاهی همنوایی “نی ” (نی فلوت) با آن ، محفل عروسی را گرمـی دیگر مـی بخشد.
خیـام خوانی ، تنـها درون مراسم عروسی معمول نیست. درون هر بزم شادمانی دیگر مثل ختنـه سورانی نیز بـه کار مـی گیرند. اینک چند مورد از رباعیـات و ترانـه های خیـامـی را با هم مـی خوانیم :
در کنج خراباتی پیر نشد
وز مردن آدمـی، زمـین سیر نشد
گفتم کـه به پیری رسم وتوبه کنم
بسیـار جوان مردو یکی پیر نشد
* * *
آن قصر کـه بهرام درون او جای گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام کـه گور مـی گرفتی همـه عمر
دیدی کـه چگونـه گور بهرام گرفت
* * *
سیصد گل سرخ بـه گلشن نصرانی
ما را ز سر بریده مـی ترسانی
گر ما ز سر بریده مـی ترسیدیم
در مجلس عاشقان نمـی یدیم
یزله و یزله گری
یزله بـه معنی و پای کوبی توأم با همخوانی گروهی و کف زنی است.
یزله ، ویژگی خاص خود را دارد ، فقط یک نفر مـی خواند و دیگران نیز با کف زدن های مرتب و آهنگین خود ، همان بند اول را کـه از زبان یزله گر مـی شنوند ، پاسخ مـی گویند و “یزله گر” همـیشـه “یزله ” را چنین آغاز مـی کند:
هلَ الیَوس هلِ یوسا…
و یزله گران نیز همان را پاسخ مـی گویند .
ومثلا باز یزله گر مـی گوید:
جهاز اومد نفع دزا (دزدها)…
بعد از اتمام هل الیوس گویی ، یزله گر موضوعات دیگر را پی مـی گیرد . مثلا:
دیگه نمـیشم بـه کهله …
و یـا :
دینا دینا دینا _ کاسه لیسو(ن)
یزله گران همان را تکرار مـی کنند . و باز یزله گر بندهای زیر را بـه زبان مـی آورد و یزله گران درون جواب هر بند ، همان دینا دینا – را تکرار مـی نمایند:
تغاری بشکنـه ماساش بریزه …
و مشکی بدره اواش بریزه
وجهان گشته بـه کام کاسه لیسو(ن)
سرور درون عروسی ها
خواندن درون مراسم، رسمـی هست که از زبان مادر، ، و داماد یـا معمولاً شخصی کـه برای سرگرم مجلس عروسی آمده است، و چشم حاضرین را بـه خود خیره ساخته و سکوت محض برمجلس حکم فرما مـی کند ، اجرا مـی شود.
در پایـان هر بیت یـا دو سه بیتی کـه خوانده مـی شود ، “کلِ” را چاشنی آن مـی کنند. گاهی سرور را دو تایی با هم و در پاسخ گویی بـه یک دیگر مـی خوانند. گفتن (خواندن) هر سرور را یک “بند” مـی نامند . مضمون هر سرور درون وهله اول : خطاب مادر و داماد بـه داماد و نیز سرور و شادمانی آنان از برپا داشتن شدن مراسم عیش و عروسی است.
پیوند سرور ها بـه طور کلی از : حجله دامادی ، شمایل داماد، زیبایی عروس و… ترکیب یـافته است. گفتنی هست ، به منظور تمام زمـینـه های وضعی و ظاهری موجود کـه تمـهید شده هست و بعضا خیـالی هم مـی باشد ، سرور را کـه همخوانی کامل با آن داشته باشد مـی سرایند. مثلا وقتی مـی خواهند عروس راببرند ، چنین مـی خوانند :
اومدیم گل ببریم و گل سفید پنبه را
مونس دل ننش این شب چراغ حجله را
و اگر داماد نیز یکی یک دانـه (تک فرزند) باشد، مادر یـا داماد برایش مـی خوانند :
رود جونیم ، یکی یک دونـه ، صاحب صدخونـه بی
شب بـه کوچه عاشقان و ، روز بـه مکتب خونـه بی
هرچه دارم سی تو دارم تو عزیز خونـه مـی
قد و بالات گل بریزم گوهر یک دونـه مـی
و اگر عروس و داماد عمو زاده باشند:
ابر اومد بارون گرفت و او اومد سالون گرفت
ناز بالای شازده دوما عاموش گرفت
نان پوشی (نون پوشی)
نان پوشی ، نذر بسیـار ساده ای هست که آن را درون مسجد (یـا بعضی قدمگاه ها) بـه جای مـی آورند. نذر نان پوشی بیشتر به منظور خردسالان و گاهی نوجوانان بیمار بـه کار گرفته مـی شود و معمول چنین هست که فرد مورد نظر را درون یک گوشـه مسجد بـه حالت طاقباز خوابانیده و سر که تا پای بدن او را با نان مـی پوشانند . افراد شرکت کننده درون مراسم ، فقط زنان و بچه ها هستند.
کار نان پوشی به منظور لحظه ای کوتاه و با سلام و صلوات بر ائمـه و حضرت محمد “ص” صورت مـی گیرد و بعد ازآن ، نان ها را تکه تکه (لقمـه لقمـه) کرده و مسقطی یـا حلوای دیگر را درآن جای داده و به حاضرین مـی دهند .
باید گفت درون گذشته ، درون عین پای بندی مردم بـه رسم نان پوشی ، فقط فرادستان جامعه قادر بـه انجام آن بودند و در مـیان طبقه بی نوا فراگیری چندانی نداشت و علت این امر چیزی جز مستمندی آنان نبود.
مراسم گلی گوشو ، گره گشو = گره گشای
گره گشای ، بـه معنی گشوده شدن گره، باز شدن گره، مجازاً برطرف شدن مانع و آسان شدن کار ، آداب مختصری بود کـه در شب پانزدهم ماه مبارک رمضان انجام مـی گرفت ، ” گروه گلی گوشو ” بیشتر از پسران و ان خردسال مـی بودند. اینان کمـی بعد از افطار درون حالی کـه کیسه کوچکی درون گردن داشتند ، درون کوچه های محل بـه راه افتاده و به درِ همـه منازل سر مـی زدند.
از همان آغاز پی گیری مراسم و حرکت بـه سوی خانـه ها ، با آهنگی خاص ، باشندگان محل را این گونـه آگاه مـی ساختند :
گلی گوشو ….سرت بوشو ….(با تکرار مداوم )
اغلب خانواده ها دو سه روز پیش از برگزاری مراسم، مقداری گندم را درون آب خیس نموده و درعصر روز چهاردهم همان ماه ( پیش از افطار ) آن را تفت (بو) مـی دادند که تا در موقع آمدن گروهِ ” گلی گوشو ” بـه یکایک آنان بدهند . هر گاه گروه مزبور از درون خانـه ها دست پر بر مـی گشت ، چنین مـی خواندند :
خونـه گچی ….پر همـه چی ….
و اگر چیزی بـه آنان داده نمـی شد، آوای شعری زیر را کـه گله آمـیز اما خنده آور بود و جنبه کودکانـه داشت ، بدین سان سر مـی دادند :
خونـه گدا ، هیچش ندا ….. یـا : خونـه گدا ، خیرش ندا
دَم دَم سحری
دم دم سحری ، از ترکیب دم دم + سحر+ ی ساخته شده . دم دم ، یک آهنگ صوتی هست و از ضرب آهنگ کوبش چوب بر روی ” دمام ” یعنی همان وسیله ای کـه در وقت سحر و به گاه رمضان به منظور بیدار مردم از خواب ، بر آن نواخته مـی شود، نام بـه خود گرفته است.
همـه ساله معمول چنین بود کـه در ماه روزه گرفتن ، حداقل دو نفر از افراد درون حالی کـه به دست یکی ، چراغ فانوس و در کول دیگری ” دمام ” بود. بـه درِ یک یک خانـه های محل خود مـی گشتند و علاوه بر دق الباب خانـه ها ، بازدن ضربه های آهنگین بر ” دمام ” ( با ریتم سه ضربی ) و همراه با خواندن بعضی اشعار دعاگونـه ، افراد خانواده را از خواب بیدار مـی نمودند.
اجرای ” دم سحری ” درون محلات نواحی مرکزی و حاشیـه ای بوشـهر ، بیشتر از نواحی بیرونی بـه کار گرفته مـی شد و معمولا درون هر محله ، افراد خاصی بـه انجام آن دست مـی زدند.
مراسم باران خواهی
یکی از رسوم قدیمـی و ویژه استان بوشـهر مراسم باران خواهی هست و سخت بدان پای بندی دارند. یعنی اگر درون فصل باران ، آسمان بر زمـین بخیل شود، از دهه دوم آذرماه بـه بعد و تا آخر آن ماه، مراسم باران خواهی را کـه قدیم ترین مراسم بـه یـاد مانده از عهد باستان است، برگزار مـی کنند:
معمولا درون پسین گاه ، بـه کنار دریـا و یـا رودخانـه نزدیک محل خود مـی روند و بر گرده پسر بچه ای یک لنگه (سنگ) آسیـاب دستی مـی نـهند و برگردن اوست کـه آن را که تا ساحل دریـا (کنار آب) حمل کند. قبل از رفتن بـه کنار آب ، بـه منظور اطلاع رسانی و شرکت بقیـه افراد محل درون انجام مراسم ، همگی با هم ، چنین مـی خوانند:
مشکولکُم خُشکنِ خدا اَویش بده ( مشک کوله من خشکیدهاست . خداوندا آن را پر آب کن )
یـا: پیرزنِ کور و لنگ ها سک کولشن. ( پیرزن کور سنگ آسیـاب برگرده دارد)
یـا: قبله دعا رفتیم سی او خدا رفتیم
مرتب و به طور یک نواخت و آهنگین ، جمله های دعاگونـه خود را تکرار مـی کنند که تا به کنار دریـا یـا آب مورد نظر درون بیرون محل ، برسند. آن گاه سنگ آسیـاب را برزمـین گذاشته و پس از استراحتی کوتاه ، سه مرتبه سنگ آسیـاب مزبور را درون آب زده و سپس آن را برگرده پسر بچه های دیگر مـی نـهند و آهنگ بازگشت مـی نمایند. با خاتمـه این مراسم کـه آن را ” قبله دعا رفتن ” مـی گویند ، چشم بـه آسمان دوخته و با امـیدواری کامل درون انتظار فرود باران مـی نشینند.
معالجه بیماران
برای معالجه بیماران ، روش درمانی ویژه ای درنظرگرفته شده هست که هم تکیـه برخرافه پرستی عوام الناس دارد و هم بـه نوبه خود یـادآور علم طبابت نزد مصریـان قدیم و بابلیـان است. بدان سان کـه برای درمان بعضی امراض ، مثل : دیوانگی ، صرع ، نازایی و بسیـاری بیماری های دیگر بـه ” حرز” و تعویذ و دعا متوسل مـی شوند و توجه بـه اوارد و ادعیـه و عزایم را علاج اصلی آن مـی دانند .
علاوه بر این به منظور مداوای تب ، یرقان ، امراض پوستی و حتی عقرب زدگی و… مـهره های خاص خود نیز بـه کار گرفته مـی شود کـه باید هریک را که تا درمان کامل ، بـه گردن بیـاویزند. قبل از آویزه مـهره بـه گردن ، لازمـه کاراست کـه اول مـهره را “اوسی” owsi کنند. “اوسی” بـه معنی طاهر مـهره و خواندن افسون برروی آن هست و اگر چنین نکنند، درمان بی اثر مـی ماند.
اعتقاد بـه اثر بخشی مـهره به منظور دفع چشم زخم ومداوای امراض ، خاص مردم بوشـهر نیست ، که تا آنجا کـه بر ما معلوم هست استفاده از مـهره هایی نظیر: تمـیمـه ، تب ، ازرق (کبود) ، درون دیگر نقاط ایران نیز معمول و متداول مـی باشد.
عزایم نشینی
عزایم جمع عزیمت ، بـه معنی افسون ها و دعاهایی هست که به منظور شفا یـافتن بیماران یـا به منظور رام مار و جانوران دیگر بـه کار مـی رود.
… گاه ، عزایم را درمـیان جمع و به منظور خاصی مثلا شناختن ” دزد ” بـه کار مـی گیرند وانجام آن را ” عزایم نشینی ” مـی نامند.
عزایمِ دزد شناختی ، درون خانـه ” دزد زده ” صورت مـی گیرد و چنان هست که وقتی اموال خانـه ای بـه سرقت برود ، و دزد ، دستگیر و شناخته نشود ، معزّمـی را دعوت مـی کنند واز وی مـی خواهند کـه دزد را معرفی کند. به منظور همـین منظور عده ای درون مجلس عزایم حضور مـی یـابند و در حالی کـه “معزّم ” درون مـیان جمع نشسته و کاسه آب و آیینـه ای درون پیش روی گذاشته هست ، ک هفت هشت ساله ای را فراخوانده ، و آنگاه روی ناخن دستش وِرد بخصوصی زمزمـه مـی کند که تا بدان حالت ، قیـافه دزد ، برروی ناخن او و یـا کاسه آبی کـه روی آیینـه قرار دارد مجسم شود.
تابه گرمک
“تابه گرمک ” شیوه ای هست که به منظور دفع ” نظرزدگی ” بـه کار مـی گیرند.
“بوشـهری ها اگر کودکی داشته باشند کـه در اثر بیماری و یـا علل دیگر ضعیف و لاغر باشد و این ضعف و لاغری ادامـه پیدا کند معتقدند کـه دیگران او را ” نظر زده اند ” و برای رفع این نظر زدگی شب چهارشنبه ” تابه گرمک ” مـی کنند بـه این معنی کـه چهارراهی را انتخاب کرده و آتش مـی افروزند و تابه ای روی آن قرار مـی دهند.
در این موقع یک زن و ش (حتما حتما این عمل بـه وسیله یک زن و ش کـه عزب باشد صورت گیرد ) دو طرف آتش مـی ایستند ، آن وقت یکی بچه را درون دست گرفته و به دیگری رد مـی کند و دیگری نیز او را بـه اولی بر مـی گرداند و همـین عمل تکرار مـی شود و مادر طفل موظف هست ظرفی را کـه محتوی آب و یک قطعه زاج سفید هست روی تابه بریزد.
زاج درون اثر سوختن ، خواهی نخواهی بـه شکلی درون مـی آید و آن ها آن را بـه شکل وصورتی تعبیر مـی کنند و مثلا با حدس صائب خودشان را بـه صورت یکی از آشنایـان کـه روزی طفل را دیده هست تشبیـه مـی کنند. آن گاه شخص “نظرکرده ” را پیدا کرده و خواهش مـی کنند کـه پنبه ای را با آب دهان مبارک خود آلوده نموده و با دستش بـه پیشانی کودک بمالد و معتقدند کـه بدین وسیله ” نظر زدگی ” رفع و کودک شفا مـی یـابد”
لباس های محلی درون بوشـهر
به علت موقعیت بندری و ساحلی و شرجی بودن هوا درون استان بوشـهر بیشتر مردم از لباس های معمولی نخی استفاده مـی کنند . لباس های محلی اهالی استان بوشـهر یکی از مـهم ترین جاذبه های فرهنگی این منطقه بـه شمار مـی رود . بانوان درون استان بوشـهر، پیراهن بلند دور چین بـه همراه عبای سیـاه، مقنعه نازیـاه رنگ، روبنده نازک، شلوار چیت و نوعی کفش صندل معروف بـه کوش مـی پوشند .
غذاهای محلی بوشـهر
به سبب ساحلی بودن استان بوشـهر و محدود بودن کشاورزی و دامداری ، ماهی و مـیگو سهم عمده ای درون خوراک مردم استان بوشـهر دارند . غذاهای محلی و سنتی از مـهم ترین جاذبه های اجتماعی بـه شمار مـی روند . تقریباً همـه خوراک هایی کـه در این استان تهیـه و طبخ مـی شوند ریشـه درون طبع محلی مردمان بوشـهری دارد .
انواع قلیـه رایج ترین غذای محلی استان بوشـهر بـه شمار مـی آیند . قلیـه یک واژه عربی هست و مفهوم عام آن نوعی خوراک هست که از گوشت درست مـی کنند . درون نواحی ساحلی منظور از قلیـه؛ خورش ماهی و مـیگو هست . قلیـه انواع مختلفی دارد کـه قلیـه اسفناج، بادنجان، کدو ترش، برنج، به، هویج، پیتی، سغدی، قلیـه ماهی، قلیـه مـیگو، کباب مـیگو، آبگوشت ماهی، شینسیل مـیگو، دم پخت ماهی، ماهی شکم گرفته، کباب ماهی، ماهی شور پلو، عرق گیر ماهی، پلو ماهی، حواری ماهی، ماهی تنوری، ماموسه و پاکوره از جمله برخی از آن ها هستند .
برخی دیگر از انواع غذاها چون دلمـه برنج، دلمـه برگ مو، خوراک چغندر، خوراک سیب زمـینی، خوراک فاسولیـا، گنمـه، دم پخت ماش، خورشت جگر، خورشت گل کلم، خورش کلم پیچ، خورش لوبیـا سبز، خورش بادمجان، دال عدس، حلوای عسلی و … از دیگر غذاهای محلی این استان جنوبی بـه شمار مـی روند .
ادبیـات بومـی بوشـهر
زبان و گویش مردمان بوشـهرمردم این استان بـه زبان فارسی وبا گویش محلی تکلم مـی کنند. لهجه ها درون روستا ها بیشتر از شـهرها تنوع دارد . برخی از اهالی « جزیره شیف» وبنادر کنگان ، علویـه نیز بـه زبان عربی صحبت مـی کنند. لحجه های فارسی بـه گویش بردستانی، دشتی، تنگستانی وکازرونی دراستان بوشـهر رواج دارد این لحجه ها کاملا با لحجه های شمال سرزمـین فارس مانند لحجه های لری ، فارسی وسیوندی ارتباط دارد . زبان های مردم سواحل خلیج فارس وجزایر آن بازمانده های گویش شبانکاره ای، بلوچی، کردی، ترکمنی، وبرخی از واژ ه های انگلیسی، هلندی، پرتقالی، هندی، عربی، وترکمنی هست ولی استخوان بندی و ریشـه آن فارسی هست .
[درباره آداب و فرهنگ بومـی بوشـهر - دانشچی نی دمام]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 22 Jul 2018 22:19:00 +0000